غم هجران مولا

چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش


ولی به وصل نشد ختم، کار هجرانش


پر از غم است دلم با وجود این اصلا


غمی نمانده برایم کنار هجرانش


به جز بهشتِ وصالش مرا مداوا نیست


چنان زده است به جانم شراره هجرانش


در این زمان که همه بی خیال آقایند


خوشا کسی که بماند دچار هجرانش


رسید صبحِ وصالش به شیخ انصاری


به ما رسید فقط شام تار هجرانش


کجاست سید بحر العلوم تا باشد


در این زمانه ی دشوار یار هجرانش


" کجاست هم نفسی تا به شرح، عَرضه‌ دهم


که دل چه می ‌کشد از روزگار هجـرانش"*


کجاست چشم پر آبی که یار من باشد


به اشکِ دیده شود داغدار هجرانش


ز بس که دوریِ کرب و بلا نصیبم شد


نشسته بر سر و رویم غبار هجرانش


حسین رفت و عقیله به دردسر افتاد


شکست خواهر او در فشار هجرانش

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید جمعه 6 بهمن 1396 ساعت 20:28 http://anti-efsha.blogsky.com/

سلام چه شعر زیبایی. البته بیشتر عنوان «شعر انتظار» برایش مناسب است تا مناجات، چون مناجات با امام زمان، معمولاً خطاب به خود حضرت است.

اگر به ما هم سری بزنید، خوشحال می شویم.

سلام علیکم .
متشکر از نقد و راهنماییتون بزرگوار

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.