ای کعبه بی حاجی و ای قبله غایب

ای کعبه بی‌حاجی و ای قبله غایب!

تو «لیله قدر»ی و جهان «لیل رغایب»[1]


یا اُمِّ هَنا[2]! اُمِّ وِلا! اُمِّ ابیها!

هرگز به مقامت نرسیدند مناصب


در کتم زمان، مادر سترِ کلماتی

وحیِ فَیَضان در حرمِ روح تو راهب


«قوسین دَنا[3]» مرتبه فاطمی توست

فاطر شده با رتبه نامت متناسب


در منزل « اَدنا[4]» به سریرِ ملکوتی

بعد از تو نشسته‌اند ملائک به مراتب


رازِ «الفی»، نقطه پرگار «کسایی»

بخشیده‌ای از «عصمت» جانت به «اقارب»


از دامن نورِ تو جهان لایتناهی است

در سایه پنهان تو پیدا متناوب


با «روح عفیفِ» تو سرشته است مقامات

در «لوح عقیقِ» تو نوشته است مراتب


سرِّ برکاتِ تو به یاسین حجاب است

پیش از همه ناموس حیا شد به تو راغب


در کُون و مکان سوی تو سوسوی حیات است

پیدایی و نزدِ تو فقیرند جوانب


می‌ترسم اگر فاش بگویم که چه هستی

جانم بِسِتانند بزرگان مذاهب


با احمد مختار به یک جانی و یک جسم

با حیدر کرّار به یک روح و دو قالب


بینِ علی و آینه بین‌الحرمینی

اُمُّ الحسنینی تو، چرا اُمِّ مصائب!؟


آداب و مراعات، همه مستحبات‌اند

مُشتی کلمات‌اند، که در عشق تو واجب


ای اشرف اسما خدا در تو درخشان!

ای سیّد اولاد بشر با تو مُصاحب!


در پرده حق نام تو را «نور» نهادند

تا آینه‌ها از تو بگیرند مواجب


قدرِ تو غدیر است و نصابِ تو نبوّت

معراج تولّایی و میقات مناقب


تو مادر آبی و علی هم پدرِ خاک

آب و گِل ما مهر تو بانوی مواهب!


از ریشه نبی هستی و بر شاخه امامی

در مرتبتِ تو چه حقیرند عجایب


با نام غریبِ تو که سرحلقه وصل است

آدینه شبی حضرت آدم شده تائب


اسماءِ تو از چیست؟ که در معرکه حیدر

«یا فاطمه» را گفت و به دشمن شد غالب


حیران حیاتِ تو شهیدان دو عالم

سرگشته شان تو امامان مکاتب


وقتی که تو را روح قُدُس مُصحف حق داد

بر سینه در، شعله آتش شده کاتب


بینِ در و دیوار نشستی و شکستی

تا «سرِّ خدا» را برسانی تو به «صاحب»


بعد از تو چه نحس است «میانِ در و دیوار»

بعد از تو چه نفرین شد بر واژه «ضارب»


تشییع شبانگاه تو بر دوش ملائک

تدفین تنِ پاک تو با دست کواکب


در روح سخن، سوختهینام تو توصیف

در ذهن قلم، مست طواف تو مطالب


قادر طراوت‌پور

_______________________

[1]. لیلة الرغایب: شب آرزوها.

[2]. ام هَنا:مادرگوارایی،یکی ازکنیه های حضرت 

[3].اشاره به آیات ۸تا۱۰سوره مبارکه نجم

ایام فاطمیه

  ایام فاطمیه از کی شروع و در چه تاریخی تمام می شود؟


دهه فاطمیه اول : از دهم تا بیستم جمادی الاول 


دهه فاطمیه دوم : از یکم تا دهم جمادی الثانی 


--------------------------------------------


دربارة تاریخ شهادت حضرت زهرا (س) روایات مختلف و متضاد است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر (ص).

میان علمای شیعه، دو تاریخ مشهور و مقبول است: یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) و دیگری نود و پنج روز.

با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخة سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل ، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌ خوانند.

اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می‌ خوانند.



ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی. بنابراین فاطمیه اول از 13 تا 15جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد. ظاهراً علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)،29روز بوده باشند،حال آنکه درصورت کامل بودن ماههای قبل،روز شهادت 13جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.


 


اما در عرف به دهه دوم جمادی الاول از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95روز،شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است،دهه فاطمیه دوم گفته می شود.



غم هجران مولا

چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش


ولی به وصل نشد ختم، کار هجرانش


پر از غم است دلم با وجود این اصلا


غمی نمانده برایم کنار هجرانش


به جز بهشتِ وصالش مرا مداوا نیست


چنان زده است به جانم شراره هجرانش


در این زمان که همه بی خیال آقایند


خوشا کسی که بماند دچار هجرانش


رسید صبحِ وصالش به شیخ انصاری


به ما رسید فقط شام تار هجرانش


کجاست سید بحر العلوم تا باشد


در این زمانه ی دشوار یار هجرانش


" کجاست هم نفسی تا به شرح، عَرضه‌ دهم


که دل چه می ‌کشد از روزگار هجـرانش"*


کجاست چشم پر آبی که یار من باشد


به اشکِ دیده شود داغدار هجرانش


ز بس که دوریِ کرب و بلا نصیبم شد


نشسته بر سر و رویم غبار هجرانش


حسین رفت و عقیله به دردسر افتاد


شکست خواهر او در فشار هجرانش

زندگینامه علیا مخدره حضرت زینب (س)

ولادت حضرت زینب س

حضرت زینب کبرى «عقیله بنى هاشم» ، سوّمین فرزند حضرت امیر المؤمنین على بن ابیطالب(ع)و حـضـرت فـاطـمـه زهـرا عـلیـهـمـاالسـّلام اسـت کـه در روز پـنـجـم جـمـادى الاول سـال پـنجم یا ششم هجرى ، در مدینه طیبه دیده به جهان گشود و پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله نام زینب  را براى وى برگزید.

کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب مبارکش که بیش از شصت مورد ذکر شده عبارتند از: عالمه غیر معلمه،نائبة الزهرا، نائبة الحسین، ملیکة النساء، عقیلة النساء، عدیلة الخامس من اهل الکساء، شریکة الشهداء، سیدة العقایل، سرابیها، سلالة الولایة، سقیقة الحسن، عقیلة خدر الرسالة، ولیدة الفصاحة، رفیعة الولایة، البلیغة، الفصیحة، الکاملة، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، موثقة، عقیلة الطالبین، فاضلة، معصومة الصغری، قرینة النوائب، محبوبة المصطفی، قرة عین مرتضی، صابرة محتسب، شریکة الحسین، بطلة کربلا، عظیمة بلواها، عقیلة قریش، باکیه، سلیلة الزهرا،عقیلة جلیلة، امرأة عاقله، محدثه، راضیة بالقدر و القضاء وحیدة، شجاعة، زاهدة، عامله و...

نامگذاری

در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد.

هنگامی که  سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند.

امام علی (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی میباشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله! حق تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را " زینب " بگذار، چرا که  این را در لوح محفوظ نوشته ایم.

مقام حضرت زینب س

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود:  به حاضرین و غایبین امت، وصیت می نمایم  که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری (علیها سلام) شبیه است.

نقل شده که وقتی حضرت زینب را نزد رسول خدا حاضر کردند رسول خدا صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله او را گرفت و به سینه‏ ی شریفش چسبانید و صورت مبارک خود را به صورتش نهاد و بلند گریست (چنان که) اشک از محاسن شریف ایشان جاری شد، حضرت فاطمه علیهاالسلام پرسید: (ای پدر گرامی) گریه‏ هایتان برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را!، فرمود: ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر، گرفتار بلاها خواهد شد و مصیبت‏های گوناگون بر وی وارد خواهد شد، در این لحظه حضرت فاطمه علیهاالسلام به شدت گریست و پرسید: ای پدر! ثواب کسی که بر او و مصیبت هایش گریه کند، چیست؟ فرمود: ای پاره تن من و روشنی چشمم! هر کس بر او و مصیبت‏هایش گریه کند، ثواب گریه‏اش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر او (حسن و حسین) گریه کند.

دوران کودکی

حضرت زینب علیهاالسلام از همان کودکی دارای کمالات معنوی و علمی بود چنان که امیرمؤمنان را به شگفتی وامی‏داشت. آن گونه که ملامحمد تقی، معروف به شهید ثالث، در مجالس المتقین و ابی سعید سبزواری در مصابیح القلوب می‏نویسند: «حضرت زینب علیهاالسلام همراه با ابوالفضل العباس علیه السلام در دوران کودکی، کنار امیرمؤمنان علیه‏السلام نشسته بودند، حضرت رو به ابوالفضل کرد و گفت: فرزندم بگو یک، او گفت یک. آن گاه از او خواست بگوید دو، ولی ابوالفضل علیه‏السلام پاسخ داد: پدر! با زبانی که یک گفته‏ ام دو نمی‏گویم، (منظورش وحدانیت خدا بود) امام علیه‏السلام از خوشحالی فرزندش را بوسید. آن گاه زینب علیهاالسلام پرسید: پدر! ما را دوست داری!، فرمود: چگونه شما را دوست نداشته باشم، شما میوه دل من هستید.، حضرت زینب علیهاالسلام عرض کرد: لایجتمع حبّان فی قلب مؤمن حب اللّه و حب الاولاد و ان کان ولابد فالحب لله تعالی و الشفقة للاولاد؛ دو محبت در قلب مؤمن جمع نمی‏شود [هم] حب خدا و [هم] حب اولاد اگر چاره‏ ای نباشد پس دوستی مخصوص خداست و شفقت و مهربانی برای اولاد.

رویای غم

زینب مسیر پرحادثه و دردناکی را که در پیش دارد، در همان زمان کودکی در آینه رؤیا می نگرد و برای جدش پیامبر اکرم بازگو می‌کند و پیامبر خدا حوادثی را که در انتظار اوست تعبیر می‌کند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رؤیا را در تاریخ چنین می‌خوانیم: ارتحال پیامبر خدا نزدیک بود، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت: «ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو می‌افتادم؛ تا این‌که به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم».
پیامبر با شنیدن خواب زینب، بسیار گریست و فرمود:
«درختی که اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست که به زودی از دنیا می‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند که آن‌ها هم از دنیا می‌روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک می‌گردد».

همچنین از همان کودکی علاقه‏ای عجیب به برادرش امام حسین علیه‏السلام داشت چنان که زینب کوچک هنگامی که گریه می‏کرد، تنها در آغوش برادرش آرام می‏گرفت. این رفتار، فاطمه زهرا علیهاالسلام را شگفت زده کرده بود. به رسول خدا صلی الله‏ علیه ‏و‏آله عرض کرد:پدر من از چنین رفتاری تعجب می‏کنم. این گونه محبت بیش از حدّ معمول است. زینب بدون دیدن حسین شکیبایی ندارد و اگر بوی حسین را نشود، جان از تنش بیرون می‏رود، رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه و‏آله وقتی این حکایت را شنید، آه از سینه برکشید و اشک بر چهره‏اش روان شد و فرمود: ای نور چشم من این دختر با حسین علیه‏السلام به سفر کربلا خواهد رفت و رنج‏ها خواهد دید.

ازدواج 
حضرت زینب علیها السلام به سن ازدواج رسیده بود . از بین خواستگاران متعددی که به منزل علی علیه السلام می‏آمدند، تقاضای عبدالله بن جعفر بن ابی طالب - برادر زاده علی علیه السلام که از طرف خود کسی را برای خواستگاری حضرت زینب فرستاده بود، - مورد پذیرش قرار گرفت . در این وصلت فرخنده مهریه حضرت زینب مطابق با مهریه مادرش فاطمه علیها السلام یعنی 480 درهم معین گردید .

 اینک زینب به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده است. او می‌داند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است.
ولی زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی‌کند. او می‌داند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد. او می‌داند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید می‌کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل می‌گردد.

زینب علیها السلام، معلم قرآن


یک سال پس از استقرار امیر مؤمنان علیه السلام در کوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به آن حضرت پیام فرستادند و گفتند: ما شنیده ‏ایم که دختر شما حضرت زینب علیها السلام همانند مادرش فاطمه زهرا علیها السلام منبع سرشار دانش و دارای علوم و کمالات است . اگر اجازه دهید در صبح یکی از روزهای عید به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهره‏مند شویم . 
علی علیه السلام اجازه داد تا دختر عالمه ‏اش زینب کبری علیها السلام، بانوان مسلمان کوفه را آموزش دهد و مشکلات علمی و دینی آنان را حل کند . زینب علیها السلام نیز آمادگی خود را اعلام نمود و بعد از دیدارهای مقدماتی، جلسه تفسیر قرآن برای آنان تشکیل داده و پرسش‏ها و شبهات آنان را جواب می‏داد .

تفسیر کهیعص

روزی در یکی از جلساتی که حضرت زینب علیها السلام برای زنان کوفی تفسیر می‏گفت، امیر مؤمنان علیه السلام وارد جلسه شد تا کلاس درس دخترش را از نزدیک ببیند . آن روز حضرت زینب علیها السلام در مورد تفسیر «کهیعص‏» سخن می‏گفت . علی علیه السلام ضمن اشاره به تفسیر دیگری از این آیه فرمود: دخترم! این حروف رمزی است در مصیبت هایی که بر شما عترت پیامبر صلی الله علیه و آله وارد خواهد شد . سپس آن حضرت تمام مصائب کربلا را برای دخترش و حاضرین شرح داد . زینب علیها السلام با شنیدن آن متاثر شده و صدای ناله‏اش بلند گردید و فضای جلسه قرآن عوض شد .

عبادت حضرت

گرچه سراسر زندگى حضرت زینب‏ علیها السلام براى حفظ و احیاى معارف اسلامى سپرى شد، که همه آن‏ها با هدف اطاعت از اوامر الهى انجام میگرفت اما آن حضرت در عبادت به معنى خاص نیز از موقعیت‏ برجسته‏اى برخوردار بودند. در سخت‏ترین شرایط نیز به طور کامل به انجام وظایف عبادى اهتمام می ‏ورزیدند.

حضرت سجادعلیه السلام می‏فرماید:عمه‏ ام زینب در جریان حادثه کربلا با آن همه مشکلات حتى در شب عاشورا و شب یازدهم محرم نیز نماز شب را ترک نکردند، امام حسین‏ علیه السلام به اندازه‏اى به خلوص و بندگى زینب اعتقاد داشتند که هنگام وداع خطاب به او فرمودند: یا اختاه لا تنسینى عند نافلة اللیل ؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مکن.

باز امام سجادعلیه السلام مى‏فرماید:"عمه‏ ام زینب در طول راه کوفه و شام، همواره نماز شب را به پا می داشت. در برخى از منازل بین راه میدیدم که او از فرط خستگى و رنجورى ناشى از آزار دشمن، نمازهایش را در حال نشسته می‏خواند.

بالاترین عظمت

اوج عظمت حضرت در جریان قیام امام حسین علیه السلام و به خصوص زمان اسارت حضرت بوده است، عـظـمـت ایـن کـار بزرگ آنوقت آشکار شد که نبرد عاشورا به پایان رسید و اهـل بـیـت امام حسین علیه السلام اسیر شدند و با پایان یافتن جنگ مسلحانه در میدان کربلا، رسالت و مسئولیت زینب کبرى علیهاالسّلام و دیگر اسیران ، شروع شد و حرکت فرهنگى آنان علیه سپاه ظلمت ، آغاز گردید. اگر قیام ارزنده حسینى همچنان در طول تاریخ براى همیشه تازه و سازنده باقى مانده اسـت ، یـکـى از عـوامل آن وجود حضرت زینب(س) و خطبه های غراء آن حضرت است.

وفات المصائب زینب کبری س          

هنوز شهادت سیدالشهدا به سال نیامده که در مدینه قحطی سختی رخ داده است.

عبدالله بن جعفر که بحر جود و کرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دلیل اینکه دستش از سرمایه دنیا تهی گشته راهی شام می‌شود و به کار زراعت مشغول می‌شود، امّا زینب هر روزش گریه و داغ دل است.

پس از مدتی آن علیّا مخدّره گرفتار تب وصل خانواده‌اش می‌گردد و هر لحظه بیماری او شدّت پیدا می‌کند.

تا اینکه نیمه ظهری به همسر خود عبدالله می‌فرماید:

بستر مرا به زیر آفتاب در حیاط قرار بده!

عبدالله می‌گوید:

به این وصیّت عمل کرده و او را در حیاط جای دادم که متوجّه شدم چیزی را روی سینه خویش قرار داده و مدام زیر لب حرفی می‌زند.

پس به او نزدیک شدم، دیدم پیراهنی پاره پاره و خونین که یادگاری از برادرش حسین ع  بود روی سینه نهاده ناله او حسین... بود.

و همینطور بود که بر حریم اهل بیت پیامبر وارد گشت و جان به جان آفرین یکتا تسلیم نمود.

 

خارج از بحث

بی ترید در شرایط سخت کنونى اگر بانوان جوامع اسلامى سیره عملى و اوصاف اخلاقى شیرزن کربلا را الگو و اسوه خود قرار دهند، روز به روز ارزش‏ها و فضایل آنان شکوفاتر خواهد شد و بى‏شک در صورت تحقق چنین مهمى زمینه سعادت دنیا و آخرت براى مسلمانان مهیا خواهد شد.